مادر
بوسه ام نثار تو مادر که نه تکرار می شوی و نه تکراری …
بهشت ها برای تو آفریده شده اند
و درختان برای اینکه سایبان تو باشند
سر از خاک بر می آورند
مادر
مادر زیبا ترین واژهای است که بر لبان انسان نقش بسته است.
واژهای است سرشار از مهر و امید،
و نوایی شیرین و دلنشین،
که از ژرفای دل بر میآید.
مادر همه چیز است .
آرام دلهای ماست؛ هنگامی که رنج میکشیم.
امید می بخشد،هنگامی که احساس بدبختی میکنیم.
و نیرو میبخشد هنگامی که ناتوانیم.
او سرچشمه ی مهر،بخشندگی و همدردی است.
کسی که مادر خویش را از دست داده است،روحی پاک را که پیوسته پشتیبان او بوده واو را برکت میبخشیده ،از دست داده است.
در طبیعت همه چیز از مادر سخن میگوید. خورشید مادر زمین است و بدان گرما می بخشد. شبانگاهان خورشید،تا زمین را با لالایی دریا و نغمه ی پرندگان و جویباران به خواب نسپارد،از گیتی رخت برنمیبندد.
و زمین مادر درختان و گلهاست. آنان را زاد بخشیده، شیرشان میدهد و از آنها پرستاری میکنئد.
درختان و گل ها مادران میوه ها و تخم های خود هستند.
و مادر، که الگوی همه ی هستی است،
روح ابدی است،
که سرشار از زیبایی و مهر است.
جبران خلیل جبران
مادر
حديث از خــــــــــــــاتم پيغمبـــران است كه جنّت زير پـــــــــاي مادران است
بزن بر پاي مــــــــــــــادر بوسه از شوق كه خاك پــــــاي او رشك جنان است
گرچه در عالم پد ر دارد مقامي ارجمند ليكن افزون ازپدر قدر ومقام مادر است
مادر دانا كند فرزند دانــــــــا تربيت هركه برهرجا رسدازاهتمام مادر است
شعر مادر
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف اين همه از شير مادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست
مادران، زمامداران جامعه
مادر، بند قنداق کودک را در دست دارد، ولی اهمیت آن به گونه ای است که می توان گفت زمام امور جامعه در اختیار اوست. ممکن نیست خلق و خویی در جامعه باشد، ولی از خانه منشأ نگرفته باشد. اهمیت نقش مادر به حدی است که می توان گفت فساد زن، موجب فساد جامعه و اصلاح او، موجب صلاح جامعه است. پدر و مادر در جنبه اجتماعی و سیاسیِ فرزندان سهم مشترک دارند، ولی در سال های اولیه، نقش مادر مؤثرتر از پدر است. مادر نخستین عامل فشار بر کودک است وجنبه های مثبت و منفی را از راه امر و نهی در دل او پایدار می کند. اوست که می تواند شرف اجتماعی و سیاسی به طفل دهد و وی را مدافع حق و روابط صحیح بسازد. در همه حال، زنان، مردان را می سازند و مردان، جامعه و قواعد اجتماعی را.
مادر و ادب آموزی
مادر با رفتار شایسته خویش، کودک را با ادب پرورش می دهد. به همین دلیل، بی توجهی مادر به گفتارها و رفتارهایش، سبب می شود که فرزندان در الگوپذیری از او، به راه خطا بروند؛ زیرا هر حرکت مثبت یا منفیِ مادر، در شخصیت و آینده آنان تأثیر می گذارد. تربیت صحیح و پرورش صفات پسندیده در کودک، تنها در پرتو برنامه صحیح علمی و عملی شدنی است و پدر و مادر باید به خوبی آن را فراگیرند. پیامبر اسلام، گرامی داشت فرزندان و ادب آموزی به آنان را در شمار مسئولیت های والدین می داند و می فرماید: «فرزندان خود را گرامی بدارید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار کنید».
نقش مادر در تربیت فرزند
امام خمینی رحمه الله در مورد اهمیت نقش مادران در تربیت صحیح فرزندان می فرماید:
«خداوند ان شاءالله شما بانوان را که مرکز پرورش بچه های کوچک هستید، تا آخر موفق کند.
شما را [موفق کند] به اینکه این بچه ها را خوب آموزش و پرورش بدهید. پرورش از دامن شما
شروع می شود. دامن بانوان است که بچه های خوب را پرورش می دهد».
دست توانای مادر
شخصیت های بزرگ جهان، عمده موفقیت خود را مرهون مادرانی هستند که به وظایف خطیر خود عمل کرده اند. نابغه بزرگ اسلام، شیخ مرتضی انصاری رحمه الله در مرگ مادر بزرگوارش به شدت گریه می کرد و کنار جنازه او اشک تأثر می ریخت. یکی از شاگردان فاضلش به وی گفت: شایسته نیست شما با این مقام علمی، برای درگذشت پیرزنی این طور اشک بریزید و بی تابی کنید. آن مرد بزرگ سربرداشت و گفت: «گویا شما هنوز به مقام ارجمند مادر واقف نیستید. تربیت صحیح و زحمات فراوان این مادر، مرا به این مقام رسانید». زحمات و کوشش های خردمندانه یک مادر، می تواند فرزندی بپرورد که تحولی در جهان بشریت به وجود آورد. ناپلئون می گوید: «مادر با دستی گهواره و با دستی عالم را تکان می دهد». ادیسون هم می گوید: «دنیا هر چه دارد از من است و من هرچه دارم از مادر».
احترام امام سجاد علیه السلام به مادر
امام سجاد علیه السلام با مادر خود در یک ظرف، غذا نمی خورد و ظرف غذایش را جدا می کرد می فرمود: «می ترسم برای لقمه ای دست دراز کنم که مادرم نیز قصد آن لقمه را داشته باشد و با این عمل، باعث نارضایتی مادرم شوم و در نهایت عاق گردم». مرحوم جزایری رحمه الله در شرح صحیفه بعد از نقل این روایت می گوید: مراد از مادر امام سجاد علیه السلام ، دایه حضرت است که کنیز امام حسین علیه السلام بوده، زیرا مادر حقیقی امام هنگام زایمان از دنیا رفته است. آن بزرگوار در دعای خود از خداوند می خواهد: «خداوندا! عبادتم را برای والدین ثبت فرما و به من توفیق مرحمت کن که خواسته آنها را برخواست خود مقدم بدارم و کمال احترام را در مورد آنان رعایت کنم».
احسان بعد از حیات
اینکه قرآن کریم بر احترام پدر و مادر بیشتر تأکید کرده، برای این است که پدر و مادر به حکم عواطف خاصی که دارند، کمتر ممکن است فرزندان خود را به فراموشی بسپارند؛ در حالی که بیشتر فرزندان پدر و مادر را فراموش می کنند. احترام و احسان به پدر ومادر، تنها به زمان حیات آنان محدود نمی شود. مالک بن ربیع می گوید: خدمت پیامبر نشسته بودم، مردی از انصار آمد و از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: یا رسول الله! آیا بعد از مرگ پدر و مادرچیزی از نیکی کردن به آن دو بر عهده من باقی است تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: «بلی، چهار چیز باید انجام دهی: نماز خواندن برای آنان، آمرزش طلبی برای ایشان، عمل کردن به عهد و پیمانشان و احترام کردن به دوستان آنان».
احترام به مادر
خداوند متعالی در چهار سوره از قرآن مجید، بلافاصله بعد از مسئله توحید، بر نیکی به والدین تأکید کرده است.
این مسئله، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. با اینکه نعمت خداوند
بیشتر از آن اندازه است که قابل شماره باشد، خداوند شکرگزاری در برابر پدر و مادر را در ردیف شکرگزاری
در برابر نعمت های خود قرار داده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
«اگر چیزی کمتر از اُفّ وجود داشت، خداوند در قرآن کریم از آن نهی می کرد و این حداقل مخالفت
و بی احترامی به پدر و مادر است. همچنین یکی از ابعاد عاق والدین، نگاه تند و غضب آلود به پدر و مادر است».
کلام عیسی مسیح علیه السلام
در قرآن کریم، آیات بسیاری انسان را به اطاعت و نیکوکاری به پدر و مادر فرا می خواند
خداوند متعالی، حضرت عیسی علیه السلام را به مادر سفارش کرد و مسیح علیه السلام فرمود:
«مرا در مورد مادرم نیکوکار قرار داده وجبار و شقی قرار نداده است». هنگامی که یکی از پیامبران الوالعزم
خداوند، در مقام برشمردن افتخارات خود، نیکوکاری به مادر را ذکر می کند
دلیل روشنی براهمیت مادر و احترام و نیکوکاری به اوست.
بهشت، رضای مادر
اسلام برای مادر، مقام و ارزش شگفتی قائل شده است تا آنجا که رسیدن به آخرین مرحله کمال بشر یعنی بهشت را با رضای مادر میسر می داند. مقام و ارزش مادر از نظر اسلام تنها تا آنجا نیست که درباره رعایت آن فقط چند روایت و توصیه صادر گردیده باشد، بلکه در مقام قانون گذاری و در متن مقررات مذهبی، امر و نهی مادر در قسمتی از موارد، لازم الاجرا شناخته شده است. برای مثال، آنجا که امر مستحبی خداوند با نهی مادر در تعارض باشد، فرزندان موظفند نهی مادر را بپذیرند و امر مستحبی را اجرا نکنند. دیگر آنکه در واجباتی که واجب عینی نباشد و با انجام دیگران از عهده فرد ساقط شود، اطاعت نهی مادر بر انجام آن کار مقدم است.
راز محبت مادر
عاطفه مادری، از کرامت های خداوند است که نمی توان آن را با هیچ قیمت مادی سنجید. زن حامل ودیعه ای الهی به نام عطوفت و مهربانی است که بعد از ازدواج در قلب او تجلی می کند؛ به گونه ای که تا سرحد جان برای کودک خود از جان مایه می گذارد. محبت مادری، اختصاص به انسان ندارد و حتی حیوانات نیز این گونه هستند. آهوی مادر برای پرستاری از بچه خود از گله اش جدا شد و به مراقبت از او پرداخت، ولی بچه بر اثر جراحت جان داد. مادر با اینکه می دانست بچه مرده است، چند قدمی به دنبال گله راه افتاد، ولی دلش آرام نگرفت و دوباره بر بالین بچه مرده اش بازگشت و پوزه اش را به پوست او مالید و دوباره و سه باره رفت وبازگشت، تا سرانجام با چهره ای اندوهگین او را تنها گذاشت.
مقام والای مادر
مادران در تاریخ و زندگی بشر، همواره مقامی بلند داشته اند. آثار دینی و ادبی ملت های گوناگون درباره مادر، نکته ها و آموزه هایی خواندنی و شنیدنی دارد. مسلمانان نیز بر اساس آموزه های دینی خود، مادر را در جایگاهی والا نشانده و حرمت او را پاس داشته اند. در روایت است شخص گناهکاری نزد پیامبر آمد و پشیمانی خود را آشکار ساخت و پرسید: چه راهی در پیش بگیرم که خداوند سریعا از گناهان من درگذرد؟ رسول خدا پرسید: از پدرو مادر تو کدام یک زنده اند؟ پاسخ داد: پدرم. فرمود: به او خدمت کن. پس از رفتن آن شخص گناهکار، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمود: «اگر این مرد، مادر می داشت و به او خدمت می کرد، گناهانش به سرعت آمرزیده می شد».
مادر….
رمز عشق جاودانی مادر است کیمیای زندگانی مادر است
اینکه فرموده است آن مینو سرشت زیر پای مادران باشد بهشت
یعنی آنجایی که مادر زد قدم نیست آنجا، از بهشت خُلد، کم
زیباترین تعریف
زیباترین تعریفی که از مادر شده و واقعا بیانگر مقام ومنزلت مادر است
حدیث زیبایی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است که فرمود: «بهشت زیر پای مادران است».
محبت مادری
حقیقت زندگی مادر، عشق ورزیدن، دوست داشتن وفداکاری است. اگر کار مادر را کوچک بپنداریم،
مرتکب اشتباهی بزرگ شده ایم؛ چرا که کار او، انسان سازی و فضیلت پروری است. مادر
در انجام این وظیفه، غرور و خودخواهی خود را به فداکاری و عشق ورزی تبدیل می کند
و حتی حاضر می شود دفتر عشق و زندگی شخصی خود را برای مدتی نیمه باز گذارد یا
مختومه سازد و فصلی نو در دفتر جدید فرزند بگشاید.
به همین دلیل، مادرانْ همواره در خور ستایش و نکوداشتند.
مظهر عاطفه
مادر، قلب خانه ومظهر مهر و عاطفه، عشق و احساس، محبت و صفاست، و مادری، فضیلتی است
ملکوتی، ناشی از عالم قدس که در وجود انسان خاکی تجلی می کند و درآن صراحت و صداقت،
مهر و صفا، عدل و تقوا به عالی ترین شکل خود آشکار می شود. مادری، حالتی است که
صفات عالی زیبایی را، در پرورش فرزند می داند و در این راه، از همه زمینه ها و امکانات
شخصی می گذرد. مادر، هنرمندی است که در نتیجه تلاش خستگی ناپذیرش، فرزندی نیکو
پرورش یافته، نیکوکار و با تقوا در مسیر حق گام برمی دارد.
روزی خداوند فرشته ای…….
روزی خداوند فرشته ای را به زمین فرستاد که بال نداشت!…فرشتگان دیگرگفتند:
فرشته ای که بال نداشته باشد، فرشته نیست…
خداوند گفت: به پایین و به آن مادر و کودک نگاه کنید…
فرشتگان با حسرت و شرمندگی سر به زیر افکندند.
وقتی نگاهم به دستان چروکیده مادر و چشمان مهربانش می افتد
می فهمم که این فرشته زمینی تنها فرشته ای است که نیاز به بال ندارد.
پیامبر (ص) در مورد کسی که بیشترین حق را بر گردن دارد گفت :
اول حق مادرت را ادا کن سپس حق مادرت و باز هم حق مادرت و سپس پدرت
كيمياي زندگاني
رمز عشق جاوداني مادر است
كيمياي زندگاني مادر است
احترام به مادر از ديدگاه امام رضا (ع)
امام رئوف و مهربان، حضرت رضا(ع) دربارهی مادر، چنین سفارش کرده است:
•رعایت حق مادر از واجبترین واجبات است، زیرا او در دوران بارداری، حمل تو را تاب آورده و در نوزادی، از شیرهی جانش به تو نوشانده است. مادر برای فرزندش، مشکلاتی را تحمل میکند که دیگران حاضر به تحمل آن نیستند. مادر با تمام وجود، از تو مراقبت و نگهداری کرده و تو را با جان و دل، دوست داشته است. او حاضر است خود گرسنه بماند ولی تو سیر باشی؛ خود تشنه بماند ولی تو تشنه نباشی. او ترجیح میدهد خود لباس کافی نداشته باشد، اما تو پوشیده باشی؛ او آماده است در آفتاب بماند ولی تو در سایه آرام گیری.
از این روست که باید همیشه سپاسگزار مادر خود باشی؛ با او با نیکی رفتار کنی؛ زحمات او را به خوبی و شایستگی پاسخ دهی، هر چند هرگز نخواهی توانست کمترین رنج و یا احسان او را جبران نمایی، مگر خدا به شما توفیق دهد. خداوند حق پدر و مادر را همچون حق خود قرار داده و فرموده است:
( أنِ اشکُرلِی وَلِوالِدَیکَ اِلیّ المَصیرُ ) «لقمان، آیه ۱۴»
معنی: شکر گزار من و پدر و مادرت باش، چه در پایان به سوی من باز میگردی
(پس باید پاسخگوی رفتار و کردار خود باشی)
(فقهالرضا، ص 234)
شير مادر از منظر اسلام
با مراجعه به آيه 233 سوره بقره که به اعتباري، مهمترين آيه در خصوص شيرمادر است، آيه 15 سوره احقاف، آيه 14 سوره لقمان ، آيه 23 سوره نسا كه ناظر به ارتباط خويشاوندي رضاعي است، آيه 6 سوره طلاق ، آيه 2 سوره حج ، آيه 7 سوره قصص، آيه 12 سوره قصص و با اندکي تامل در آنها، نکات مهمي استنباط ميشود که در اين يادداشت به برخي از آنها اشاره ميشود…
آيه 233 سوره بقره با «والوالدات يرضعن اولادهن حولين کاملين لمن اراد ان يتم الرضاعه» آغاز ميشود. در اين آيه به جاي کلمه متعارف «ام» به معناي مادر از کلمه والدات (جمع والده) استفاده شده. والده به مادري گفته ميشود که کودک را زاييده؛ در حالي که معناي «ام» هم، چنين مادري و هم کسي را که بر جايگاه مادري نشسته باشد، شامل ميشود. به عبارت ديگر، حق شير دادن متعلق به والده است.
اطلاعات علمي امروز ما نشان ميدهد که تغيير ترکيبات شير مادر از هنگام ولادت کودک تا پايان دوران شيردهي با نيازهاي ويژه غذايي و ايمونولوژيک کودک تناسب دارد؛ چنان که در نخستين روزهاي پس از زايمان، آغوز با ترکيب متراکمي از فاکتورهاي ايمنيبخش (مانند گلبولهاي سفيد، ايمونوگلبولين A و آنتيباديها همراه با فاکتور آنتيتريپسين که مانع تجزيه آنها ميشود) ترشح ميشود و در حقيقت نوعي مصونيت را در حساسترين و آسيبپذيرترين دوره زندگي کودک فراهم ميکند.
مادر حق دارد از آثار فيزيولوژيک شيردادن به کودک خود همچون برکات ترشح اکسيتوسين که از بخش خلفي غده هيپوفيز در اثر مکيدهشدن توسط طفل شيرخوار ترشح ميشود، بهره ببرد. اکسيتوسين باعث انقباضات رحم شده و آن را به تدريج به اندازه طبيعي خود بازميگرداند. مادر حق دارد با شيردادن، از چربي ذخيره شده در بدن خود در طول بارداري برداشت کند و به وزن مطلوب نزديکتر شود. همچنين مادر حق دارد از احساس رضايت معنوي ناشي از شيردادن و ديگر برکات آن بهرهمند شود و اين حق را نميتوان از او سلب کرد؛ در عين آنکه نميتوان او را به شيردادن اجبار کرد. به طور کلي به دلايل بسيار، هيچ شيري براي کودک مناسبتر از شير مادر خودش نيست. بنابراين کودک با تاکيد اين آيه کريمه حق دارد دوران شيرخواري را به طور طبيعي با بهرهگيري از شير مادر خودش سپري کند تا از مناسبترين غذا و حمايت ايمونولوژيک و آثار مطلوب مترتب بر آن استفاده کند. در قرآن کريم حداقل 8 بار به طور مستقيم به شير مادر اشاره شده و در روايات معصومين (ع) نيز در مورد شير مادر، اهميت و ارزش آن و حتي آداب شير دهي مطالب بسياري وجود دارد. براساس رهنمودهاي اسلامي، شير دادن از يک ارزش است و شيردهي مادر اجر مجاهده در راه خدا و عبادت مقبول و مداوم را دارد.
توصيه شده است مادران مدت 2 سال کامل به کودکان خود شير بدهند اما حداقل مدت شير دادن نبايد از 21 ماه کمتر باشد. دادن آغوز به شيرخوار به عنوان يکي از حقوق کودک مورد تاکيد قرار گرفته است.
شير مادر به تنهايي تامينکننده آب و غذاي کودک تا حدود سن 6 ماهگي است. از زمان آغاز رويش دندانهاي کودک دادن غذاي تکميلي همراه شير دادن از توصيه شده است.
توصيه شده که مادران در هر شيردهي، از هر دو به شيرخوار شير بدهند و نيز اگر يکي دو بار در نيمه شب به کودک شير بدهند براي آنها اجر فراواني خواهد بود. پيامبر اکرم (ص) فرموده است كه براي کودک هيچ شيري بهتر از شير مادرش نيست.
دانش روز نيز با بررسي تغييرات کمي و کيفي شير مادر در طول دوران شيردهي تفسير مناسبي براي اين کلام اعجازآميز ارايه ميکند و شير مادر را حتي براي نوزاد نارس نيز بهترين انتخاب ميداند. ترويج تغذيه با شير مادر يک عبادت بزرگ و پرثمر است که کودک، مادر، خانواده و جامعه هم در کوتاهمدت و هم در درازمدت از آن بهرهمند ميشوند.
برگرفته شده از سايت سلامت
بيچاره مادر
پسر رو قدر مادر دان، که دائم كشد رنج پسر بیچاره مادر
نگهداری کند نه ماه و نه روز تورا چون جان به بر بیچاره مادر
از این پهلو به آن پهلو نغلتد شب از بیم خطر بیچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را بگیرد در نظر بیچاره مادر
اگر یک عطسه آید از دماغت پرد هوشش ز سر بیچاره مادر
برای اینکه شب راحت بخوابی نخوابد تا سحر بیچاره مادر
چو دندان آوری رنجور گردی کشد رنج دگربیچاره مادر
سپس چون پا گرفتی، تا نیفتی خورد غم بیشتر بیچاره مادر
تو تا یک مختصر جانی بگیری کند جان، مختصر بیچاره مادر
به مکتب چون روی تا باز گردی بود چشمش به در بیچاره مادر
و گر یک ربع ساعت دیر آیی شود از خود بدر بیچاره مادر
نبیند هیچکس زحمت به دنیا ز مادر بیشتر، بیچاره مادر!
تمام حاصلش از زحمت این است که دارد یک پسر بیچاره مادر
يك حكايت از بوستان سعدي
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرْشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگافکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی درین روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
مادر كانون عشق
مادر، کانون عاطفه و مهر است و ظرفیت و شکیب کمتری برای تحمل ناگواریها دارد
لطافت طبعش و ضعف طبیعی او از یک سو، و ناتوانیهای فرسایندهای که از به
دنیاآوردن فرزند و دیگر رنجها در او پدید آمده است از سوی دیگر، او را به شدت
ناتوان می کند. بی شک او شایسته تکریم، نوازش، عطوفت و خدمت است.
صفاي خانه
چه نويسم ز تو مادر كه صفاي خانه بودي
كه يگانه تكيهگاهم تو در اين زمانه بودي
چه كسي رسد به پايت، به محبت و صفايت
به خدا ز مهرباني به جهان يگانه بودي
مادر گوهر يكدانه
مادر به خدا ماه در اين خانه تودي
روشنگر اين كلبهي ويرانه تو بودي
از خاطر دلها نرود ياد تو هرگز
مادر به خدا گوهر يكدانه تو بودي
پنجشنبهها(برای مادران که از دنیا رفتند)
میدانم پنجشنبهها چشمانتظارم هستی مادر
پس اشکهایم را از راه دور همچون دسته گلی برایت
میفرستم تا بدانی این دل طوفانزدهام تا هستم
با یاد و خاطره تو میتپد
دوستت دارم مادر
روحشان شاد
مادر عطر خوشبوي گلها
یاسها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت میگیرند. شبنم، گلواژه اشکهای توست ای شقایق
دشتستان صبوری؛ ای همآغوش پروانهها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛
تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گلها زیباتر و از همه آنها خوشبوتری،
در سالروز یاد تو، عطر همه گلهای شکفته را نثار وجودت میکنم.
داستان کوتاه فوق العاده زیبای دروغ های مادر
داستان من از زمان تولّدم شروع میشود. تنها فرزند خانواده بودم؛ سخت فقیر بودیم و تهیدست و هیچ گاه غذا به اندازهء کافی نداشتیم. روزی قدری برنج به دست آوردیم تا رفع گرسنگی کنیم. مادرم سهم خودش را هم به من داد، یعنی از بشقاب خودش به درون بشقاب من ریخت و گفت،:
” فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم.”
و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
زمان گذشت و قدری بزرگ تر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام میکرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود میرفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.
مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا میکرد و میخورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
” بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمیدانی که من ماهی دوست ندارم؟”
و این دومین دروغی بود که مادرم به من گفت.
قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه میرفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباسفروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانمها بفروشد و در ازای آن مبلغی دستمزد بگیرد.
شبی از شبهای زمستان، باران میبارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابانهای مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه میکند. ندا در دادم که، “مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح.” لبخندی زد و گفت:
” پسرم، خسته نیستم.”
و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.
به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام میرسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. ازبس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و “نوش جان، گوارای وجود” میگفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، “مادر بنوش.” گفت:
” پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم.”
و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوهزنی که تمامی مسوولیت منزل بر شانه او قرار گرفت. میبایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان میفرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر میشود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چون که مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت:
” من نیازی به محبّت کسی ندارم…”
و این پنجمین دروغ او بود.
درس من تمام شد و از مدرسه فارغالتّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسوولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمیتوانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزیهای مختلف میخرید و فرشی در خیابان میانداخت و میفروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفه من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت:
” پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازه کافی درآمد دارم.”
و این ششمین دروغی بود که به من گفت.
درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقای رتبه یافتم. یک شرکت خارجی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رییس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را میدیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:
” فرزندم، من به خوشگذرانی و زندگی راحت عادت ندارم.”
و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور میتوانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همه اعضای درون را میسوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من میشناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت:
” گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمیکنم.”
و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.
این سخن را با جمیع کسانی میگویم که در زندگیاش از نعمت وجود مادر برخوردارند. این نعمت را قدر بدانید قبل از آن که از فقدانش محزون گردید.
این سخن را با کسانی میگویم که از نعمت وجود مادر محرومند. همیشه به یاد داشته باشید که چقدر به خاطر شما رنج و درد تحمّل کرده است و از خداوند متعال برای او طلب رحمت و بخشش نمایید.
مادر دوستت دارم. خدایا او را غریق بحر رحمت خود فرما همانطور که مرا از کودکی تحت پرورش خود قرار داد.
مقام مادر
ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود
. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟مادر گفت:
۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم
تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..
صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز
تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود..
مادر
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد .
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند.ا
مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد . پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود ….ا
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد . مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت
تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند . کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود , صدای فریاد مادر را شنید , به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت
پسر را سریع به بیمارستان رساندند . دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد . پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود .
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد .
پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد , سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم اینها خراش های عشق مادرم هستن .
مقام والای مادر
مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم
تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم
و همین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود
خودم را از تو دور کرده ام ، با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست
تو مامن و سرپناه من هستی
که مرا از گزندها و آسیب ها حفظ می کنی
من از دیوارها می گذرم و پرواز می کنم
و تمام کارهایی را که باید ، انجام می دهم تا در پناه تو باشم
شاید من یاغی وسرکش باشم
اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است
من منتظر لبخند درخشان و پر غرور تو هستم ، مادر
لبخندی که هر گره ای را باز می کند
برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم
اما بعد از طوفان های کوچک
این آرامش است که پا برجا خواهد ماند
داستان های کوتاه درباره ی مقام ِ مادر ..
مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: «دختر خوب، چرا گریه می کنی؟»
دختر در حالی که گریه می کرد گفت: «میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط ۷۵ سنت دارم در حالی که گل رز ۲ دلار می شود.» مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا من برای تو یک شاخه رز قشنگ می خرم.
وقتی از گلفروشی خارج شدند مرد به دختر گفت: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟
دختر دست مرد را گرفت و گفت: «آنجا» و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.
مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.
مرد دلش گرفت.. طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و ۲۰۰ مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد!
داستاني از مادر فداكار بريتانيايي
داستاني از مادر فداكار بريتانيايي
یك مادر باردار بریتانیایی بعد از شنیدن این خبر تكاندهنده كه در چهارمین ماه بارداریاش در مراحل پیشرفته سرطان كبد قرار دارد، ترجیح داد خود را به خاطر نجات جان فرزندش درمان نكند.
آلارد تنها دو راه پیش رو داشت: تعویق درمان تا زمان تولد نوزاد و یا سقط جنین برای حفظ جان خود.
او راه اول را انتخاب كرد و تا زمانی كه كودك با عمل سزارین كمی پیش از موعد پا به دنیا گذاشت، درمان خود را به تعویق انداخت. وی به شوهرش مارتین گفت:” اگر قرار است من بمیرم، كودكم باید زنده بماند.”
كودك یك هفته زودتر از موعد مقرر با سزارین به دنیا آمد و آلارد 33 ساله در 18 نوامبر پسر سالمی به دنیا آورد كه لیام نام گرفت.
درست ۲ماه بعد آلارد درگذشت. وی پس از زایمان، شیمی درمانی را آغاز كرد اما دیگر خیلی دیر بود.
پزشكان معتقدند كه آلارد سالها به سرطان روده مبتلا بوده و سرانجام این بیماری به كبدش سرایت كرده بود. وی پس از دردهای مداوم شكم، آزمایشاتی انجام داد كه نشان داد كبد او را تومورهای سرطانی در بر گرفتهاند.
همسر وی میگوید:” پزشكان گفتند كه به علت باردار بودن وی آنها قادر به انجام كاری نیستند. او مستقیماً و بدون تردید به پزشكان گفت كه كودكش را از بین نخواهد برد.”
به گزارش خبرگزاری فارس ، این مادر شجاع و فداکار موفق شد پیش از مرگش چند بار كودك خود را در آغوش بگیرد. این چهارمین فرزند آلارد و اولین پسر اوست. لیام دارای ۳ خواهر ۱۰ ساله، ۸ ساله و ۲۰ ماهه میباشد.
مادر
هستيام بود و نبودم مادر است
قبلهام مهر سجودم مادر است
تار و پودم مدح او گويد همي
جمله ذرات وجودم مادر است
مادر زيباترين نامها
مادر هرچه در كتابهاي لغت گشتم نتوانستم كلمهاي پيدا كنم تا بتواند
شايستهي نامت باشد، پس تو را همان مادر صدا ميكنم كه زيباترين نامهاست.
مادر
كلمهي مادر
آنگاه كه فرشتگان در آسمانها سر در گوش يكديگر نهاده
و نجواگرانه نغمههاي پرشور عشق را سر ميدهند
هرگز نميتوانند كلمهاي آسمانيتر از كلمهي “مادر” بيابند.
مهربان ترین فرشته زمینی مادر
مادر مهربانتر از همه
اي مهربانتر از همه، مادر تو را درود
روي تو شمع محفل اين خانواده بود
غير از صفاي روح نماند از تو يادگار
اي مهربانتر از همه بايد تو را ستود
مادر مهربانتر از همه
اي مهربانتر از همه، مادر تو را درود
روي تو شمع محفل اين خانواده بود
غير از صفاي روح نماند از تو يادگار
اي مهربانتر از همه بايد تو را ستود
مادر دوست دارم
*مقام مادر در كلام امام خميني(ره)*
هيچ شغلي به شرافت مادري نيست.
خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همهكس بالاتر است.
اول مدرسهاي كه بچه دارد دامن مادر است.
در دامن مادر، بچهها بهتر تربيت ميشوند تا پيش استادان.
دامن مادر يزرگترين مدرسهاي است كه بچه در آنجا تربيت ميشود.
مادر خوب بچهي خوب تربيت ميكند.
اگر مادرها، مادرهاي بافضيلت باشند، اولاد با فضيلت تحويل ميدهند.
- خداي نخواسته - اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون ميآيد.
شما خانمها شرف مادري داريد، كه در اين شرف از مردها جلوتر هستيد.
درست شدن كشورها مرهون شماهاست، مرهون شما مادرهاست، خرابي و آبادي كشورها تابع شماهاست.
رحمت خداوند بر مادراني كه جوانان نيرومند خود را به ميدان دفاع از حق فرستاده و به شهادت ارجمند آنان افتخار ميكنند.
ملتي كه خواهران و مادران دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش ميكند كه در صف شهدا هستند، پيروز است.
گوهري به نام مادر
گوهري دارم به پيش اكنون كه نامش مادر است
خصلتش چون فاطمه ايثارگر چون حيدر است
دفتر عمرش به ظاهر كهنه گشته است از زمان
در درون دفترش قلب و دلي چون گوهر است
زير پايش جنت است و روي سر تاجي ز سر
در جهان پست و خاكي او يگانه سرور است
زيور شاهان مقام است و يگانه تاج سر
بر زمين مادر نگين است و وجودش زيور است
كيست مادر؟…
كيست مادر؟ نقشهي ايجاد ما
كيست مادر؟ باني بنياد ما
***********
قلب او سرچشمهي اميدهاست
سينهي او مشرق خورشيدهاست
***********
رمزعشق جاوداني مادر است
كيمياي زندگاني مادر است
***********
هرچه دارم من همه از مادر است
پاي تا سر شعلهام زين اخگر است
اگر مادر نباشد …
اگر مادر نباشد زندگي نيست
به خورشيد فلك تابندگي نيست
خدا عشق است و مادر كعبهي عشق
به آنان بندگي، شرمندگي نيست
بهشت من
مادر بهشت من آغوش گرم توست
گويي سرم به بالين نرم توست
امروز هستيام به اميد دعاي توست
فردا كليد بهشتم رضاي توست
سلام بر مادر
هر روشنی طلیعه انوار مادر است
هر بوی گل نمونه گلزار مادر است
آنجا که قدسیان وفا سجده میکنند
آن سجدهگاه قلب وفادار مادر است
محبت مادر
بی محبت مادر یک قنات بیآبم
مثل راه بیمقصد مثل عکس بیقابم
بی محبت مادر از شکوفهها دورم
یک کبوتر بیبال یک چراغ بینورم
بی محبتِ مادر چون لبان بیلبخند
ساکتم و غمگینم مثل بلبلی دربند
بی محبت مادر در دلم صفایی نیست
از بهار در قلبم هیچ رد پایی نیست
براي توست مادر
مادرم
سرم را نه ظلم میتواند خم کند،
نه مرگ، نه ترس،
سرم فقط برای بوسیدن دستهاي تو خم ميشود مادرم.
از اعماق وجودم دوستت دارم كه هر روزم براي توست.
بوسه مادر
کودک که بودم، وقتی زمین میخوردم، مادرم مرا میبوسید،
تمام دردهایم از یادم میرفت…
دیروز زمین خوردم، دردم نیامد،
اما…
به جایش تمام بوسههای مادرم به یادم آمد.
مهر يعني مادر
مادر، معنی ایثار
مادر ای معنی ایثار، تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط، مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه، تویی لایق ستودن
مادر (شعري از حسين منزوي)
همه روح، خسته مادر، همه دل شکسته مادر
همه تن تکیده مادر، همه رگ گسسته مادر
********************
تو رها و ما اسیران ز غم تو گوشهگیران
همه ما به دام مانده، تو ز بند رسته مادر
********************
دم رفتن است باری نظری که تا ببینی
که چگونه خانه بی تو، به عزا نشسته مادر
********************
سفری است اینکه میلش نبود به بازگشتی
همه رو به بینهایت سفرت خجسته مادر
آينهي صدق و صفا مادر است
اسوهي تقوا و وفا مادر است
اي كه دلت خانهي عشق خداست
حجت آيات خدا مادر است
میدانی…
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی … خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی … عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند … باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
شنیده ای… … ؟!
بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند !
مـــــثل مـــــادر
مادرم
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
ببخش مادر
جوانیهایت را
با بچگیهایم پیر کردم ……….
مرا به موی سپیدت ببخش مادر!!!
مادر؛
روسری ات را بردار تا ببینم، بر شبِ موهایت؛
چند زمستان برف نشسته است؛
تا من به بهار رسیده ام …!
باچهره مهربانش
صفای وجودش
سنگینی سکوتش
نجابت و غرورش
با زمزمه کلامش
در جذبه محراب
گستره وسیع جنت است
ومافقط مادر می خوانیمش
دوستت دارم مادر…
این وبلاگ را تقدیم به مادرم میکنم
که خیلی دوستش دارم